Home / آرشیف / در برابر« خلاف اصول فرهنگی واسلامی » شناخته شدن کاربرد

در برابر« خلاف اصول فرهنگی واسلامی » شناخته شدن کاربرد

20.03.2008

دربرابر« خلاف اصول فرهنگی واسلامی » شناخته شدن کاربرد

سه واژۀ  فارسی دری

داکتراسدالله حبیب 

چندزبانی ، تنها پدیدۀ ویژۀ کشورمانیست . بسیارکشورها دوزبانه یا چند زبانه اند. واین رخداد ، چنان که آزمون دیگران نشانداده است ، موزاییک زیبایی را می سازد که رشد همه زمینه های کارآیی زبانها را تندپویی ونیرومندی می بخشد .

جمهوریت افریقای جنوبی بنابرقانون اساسی سال 1996یازده زبان رسمی دارد . بلجیم دوزبان رسمی ، کانادا دوزبان رسمی ، هندوستان هژده زبان رسمی ، فلپاین دوزبان رسمی ، آیرلند، سه زبان رسمی دارد . درسنگاپور زبانهای انگلیسی ، چینایی ، ملایایی وتامیل زبانهای رسمی شناخته می شوند .

 درآن کشورها مردمانی می زیندکه یک زبانه ، دوزبانه ياچند زبانه اند . اگردولتهای آن کشورها یکی اززبانهای رسمی را برتر پذیرفته و واژگان آن را دردیگرزبانها باحیله  وبهانه وفشار داخل کنند ، و مردم را از کاربرد واژگان زبان خودشان باسرزنش وستم بازدارند ، قانون اساسی خودرا بی آبروساخته اند و به آن زبانهای فروترپنداشته شده اهانت رواداشته اند، وهمزیستی آرامش آمیزوبرادرواررا برهم زده اند ودرآن صورت ،  بحرانی سراسرجهان را فراخواهد گرفت و مردمان به جان هم خواهند افتاد .مردمی  دردنیا پیدانمی شود که زبان خودرا دوست نداشته باشند وزوال ودرهم شکستن این ستون

هویت وفرهنگ خویش را بی واکنشی تماشا کنند .

  مگردردیگرکشورهای چندزبانه ، هرگزچنان نمی کنند وهرگزچنان تناقضی را دراسناد رسمی خویش نمی گنجانند ، که هم دوزبان رسمی شناخته شود و هم جاگزینی واژگان یک زبان را در دیگری زیرعنوان «اصطلاحات ملی » بایسته بشناسند . آنان باارج گذاری به فرمان وجدان ، داوری مردم جهان ، مردم خودشان و تاریخ و با گرامی داشت قانونهای خویش همه زبانهای رسمی را زمینۀ رشد می دهند و به همه زبانها به دیدۀ مهر ومسؤولیت می نگرند .

وام واژگان درهمۀ زبانها هستند و بخش کوچک یا بزرگ هرزبانی را می سازند . دردنیا هیچ زبانی نیست که سد درسد شسته وپاکیزه از واژگان بیگانه باشد . مگرزبانها ، درمجاورت و نیاز ، واژگانی را وام می گیرند . نه چنان که دیگرزبانها به زوروام بدهند.

مثال را از زبان خود بیاوریم . زبان فارسی افغانستان  بی نیاز از جنگ هفتادودوملت به چندین نام یاد شده است : دری ، فارسی دری ، فارسی ، پارسی ، پارسی دری ،

زبان فارسی ایران و شعرونثرسده های میانه نیزهمین نامها را داشته اند .  انگیزۀ  رساله نویسی ها و چانه زدنها ، پذیرفتن یکی ازآن نامها وستیزیدن بانام ویانامهای دیگرویا چنان پنداریست که اگرکسی یکی ازنامهارا بکارمی برد ، دیگرنامهارا نابجاشناخته است. من  بیشتر دربارۀ زبان وادبیات امروزین فارسی افغانستان واژۀ دری را بکاربرده ام  وبا کاربرد فارسی دری و فارسی ودیگرنیز ناسازگار نبوده ام . پیچیدن برسرنامها را بیهوده می پندارم . بزرگان ادبی پیشینه  و دانش پژوهان امروزین نیزچنین دید گاهی داشته اند ودارند .

داکترخانلری دربخش دوره های سه گانۀ تحول وتکامل فارسی دری (تاریخ زبان فارسی )سخن را از میانۀ سدۀ چهارم هجری آغاز می کند . مگرتنها فارسی افغانستان را درنظردارد ؟ فارسی ایران را ؟ نه ، همه را .

داکترکدکنی درموسیقی شعر ، یکی ازخسروانیهای باربد را کهنترین نمونۀ شعرفارسی می شمارد و درمتن می نویسد :«  دراین جا سخن ما دربارۀ نخستین شعری خواهد بود که اززبان دری تاکنون برجای مانده است . » ودردوام تمام شعرهای آغازین فارسی را دری می نامد .

بهار، دری را لهجۀ خاص مردم خراسان ، ماورا النهر، نیمروزوزابلستان می داند وسخن را ازرودکی وشهید وفردوسی وبلعمی وابوالموید سرمی کند .

همین زبان ، به هرنامی که بنامند ، بنابردادوستد بازرگانی واژگان ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی وروسی وهندی را پذیرفته است . ازآموزه ها وکنشها ی دینی فزون شمار واژگان عربی را گرفته است ، وازهمجواری وهمزیستی و درپنجاه سال اخیربا فشاردولتی شماری واژگان پشتو را نیزپذیرا شده است .

واژۀ  بیگانه آن گاه می تواند درزبان دیگر بماند که :

1_ زبان درکاربرد روزانه ویا دانشی نیازمند آن باشد .

2_ با دستورزبان و ويژگیهای آوایی ، صرفی ونحوی زبان نا سازگار نباشد .

3_ اهل زبان برای برآورده ساختن آن نیازمندی ، برابرآن را اززبان خود ، نتوانند بیابند.

واژگانی که بعض حروف ( به نوشتۀ ابوعلی سینا ، حرف نشانۀ نگارشی دارای آوای ویژه است .)آنها درزبان میزبان نیستند و یا برقاعده های دستوری زبان قاعده های زبان دیگر را بارمی کنند ، زبان را گرفتارناهنجاریهایی می سازند که گاه آموزش آن زبان روشنتررونما می شوند .

اکنون چندی ازنمونه های چنان ناهنجاریهای موجود را درفارسی دری می نگریم :

اسمیه های این زبان به مذکرومونث بخش نمی شوند . پس واژگان تازی متعلم ومتعلمه ، معلم ومعلمه ، شاعروشاعره ، مدیرومدیره ، رئیس ورئیسه چندین گونه آشفتگی درزبان ما آورده اند :

جمع واژگان مذکروجمع واژگان مونث درزبان تازی قاعده هایی دارند که دراین زبان نمی توان تطبیق کرد . اسمیه ها درزبان ما تنها با دوپساوند آن و ها جمع بسته می شوند.

جمع مونث تازی بابعض واژگان آورده شده اند ، که محصلات و مستورات وحشرات و ومشکلات گفته ونوشته اند وبنابرناآشنایی با قواعد زبان خود، واژگان فارسی را نیز با همان پساوند جمع بسته ایم و پیشنهادات ، نمایشات ، گزارشات ، خواهشات وجنگل انگلیسی و شاید سانسکریت را نیز جنگلات گفته ونوشته ایم .

جمع مذکردرزبان عربی دوگونه است : سالم ، مانند معلمان ، معلمین و معلمون و مکسر ، مانند مکتب مکاتب ، مکتوب مکاتیب ، قلم ، اقلام ، فعل ، افعال ، کتاب ، کتب ، رسول ، رسل .این هم گونه های پرشماری دارد . برای آشنایی فارسی زبانان با این بخش دستورزبان عربی که بایسته شناخته شده  ، بخش « قواعد جمع عربی » دردستورهای فارسی افزایش یافته است ، تادیگردهقان فارسی را دهاقین جمع نکنند وبستان فارسی را بساتین نسازند و اولاد جمع عربی را اولادها نگویند وگوهرفارسی را که تازیان جوهرگفته اند وجمع آن را جواهرساخته اند ، بازبه صورت جواهرات جمع نکنند  . درجمع بستن اگر تنها آن وها را بسنده بشماریم ، دربسامان سازی این بخش گامی خواهد بود . با آن وصف هرقدرواژگان تازی فزونی یابد ، آشفتگی این عرصه نیز فزونی می یابد .

 ما واژگان دارای تنوین( دوزبر، دوزیرودوپیش ) عربی را گرفته ایم ، مگرقاعدۀ آن را فروگذاشته ایم .  کاربرد این دسته از واژگان نیز درزبان تازی قواعدی دارند ، ازجمله ، طورمثال افعل تفضیل تنوین نمی پذیرد. بنابرقاعدۀ تنوین ، نباید اولاً، اکثراً ، اقلاً ، اغلباً

گفت ونوشت وناسزاوارترازآن تنوین دارساختن واژگان زبانهای فرنگی وفارسیست ، مانند : تیلفوناً ، تلگرافاً ، ونزاکتاً که ازنازک فارسی به قیاس واژگان رفاقت ، بلاغت ، فصاحت تازی اسم معنای نزاکت ساخته شده است و سپس تنوین به آن پیوسته .

دستورزبان دری هیچ قاعده یی برای تنوین ندارد که ازآن پیروی شود وگاه آموختاندن زبان ، به شاگرد روشنی بخشد . مشکل دیگر نوشتن آنهاست . ما « الف بی »عربی را بدون نشانه های زبر ، زیر ، پیش ، دوزبر ، دوزیر و دوپیش، شد و مد ، به همین صورت ناقص پذیرفته ایم . بنابرآن این واژگان دوزبرداربا فهرست الف بی  که همۀ حروف ونشانه های زبان را باید دربرگیرد ، پشتیبانی نمی شوند . ونوآموز هم نمی داند که به چه دلیل این واژه : تقریباً را تقریبن بخواند . برای رفع این کاستی بعض دراین راه حل رفته اند ، که چنین املایی را بکاربرند : احترامن ، اصولن ، نسبتن ، جمعن ، قبلن

معنن ، کتبن ، جبرن ، وقلبن …

گرافیم ها يا الف بی یک زبان باید همۀ حروف ونشانه هارا دربرگیرد . درزبان آموزی

گاهی که الف بی را درس می دهیم این نشانه « آ » درشمارنمی آید ، مگرکتاب درسی بیشترازآب شروع می شود و نوآموز نمی داند که این زاغی که بالای الف می پرد (!) ازکجاآمده است و چه رسد به تنوین فتحه یا دوزبر . این نبود سه واول کوتاه : زبر، زیر ، پیش و نشانه های تنوین وشد ومد و نشانۀ جداکنندۀ یای مجهول از معروف ، واو مجهول از معروف و رفع دها کاستی دیگر که بحث دراز دامنی می خواهد بماند به گفتاری دیگر .

همزه هم باواژگان عربی به زبان فارسی راه یافته است وآنقدرخوش آیند افتاده که   برشانۀ  بساواژگان فارسی که همزه ندارند ، نیز نشسته است ،  مانند : زیبائی ، نمائید ،

پائین ، آئین ، روئین ، پائیزکه چنین اند : زیبایی ، نمایید ، پایین ، آیین ، رویین ، پاییز. همزه ، گذشته ازآن به واژگان زبانهای اروپایی نیز چسپیده است ، مانند : تئاتر ، رئالیزم ، ایدئال ومصون تازی هم همزه دار(مصئون ) شده است وطاووس یونانی هم با زیورهمزه آراسته شده طاؤس یاطاؤوس گردیده است . ازدستوراملای زبان تازی باید بیاموزیم  که چرا جرأت چنین وقرائت چنان نوشته شود ودررئیس همزه بالای کرسی نوشته می شود و در مسؤول بالای واونخستین .

مگر لازم است که بحث همزه را نیز ازکتب زبان تازی به روش نگارش زبان فارسی دری جادهیم چنان که جاداده اند ویا بهتراست همزه را ازدامن زبان پاک کنیم ؟ به دلیل آن که درتلفظ وادای واژگان نمی آید و به همین سبب ازآخرواژگان پایان یافته به واول

کشیدۀ« آ» خود به خود افتاده است و اپتدا، انتها ، املا ، انشا ، وزرا، اجرا، اطبا، شعرا، انبیا، اولیا، امضا را بدون همزه می نویسند وهمزه ازاین واژگان نیز برداشته شده است :

مودب ، موسس ، سوال ، مونث ، تاریخ ، تاکید و شماری دیگر.

یادآوردنیست که قبیله های گشاده زبان تازی نیزهمزه را « تخفیف » بخشیده اند ودر

دستورزبان تازی بحثی درتخفیف همزه هست .

این است چندی از ناهنجاریهایی که شماری واژگان ناسازگارعربی ، زبان دری را گرفتارآن کرده اند .

شماری ازوام واژگان پشتونیزبا نظام آوایی واژگانی ودستوری زبان دری نمی سازند ، مانند : واژگان دارای زی پشتو ، سی پشتو ، شین دارای نقطه های سروزیرکه خی تلفظ

می شود و مانندهای آنها که درزبان فارسی دری جای دادن آنها برشماربی قاعدگیهاو آشفتگی درزبان می افزاید و آموزش زبان را دشوارتر می سازد .

شماری ازواژگان باهنجارهای دستوری زبان دری می ستیزند . به گونۀ نمونه لویه جرگه را درنظربگیریم . جرگه واژۀ مغولیست که درمتون پیشینۀ دری نیز بکاررفته است .

یک جرگه پی چشم سیه مست فتادند

یک حلقه خم طرۀ طرار گرفتند (فروغی )

همانا مبدی پیرم کزآتشخانۀ برزین

فتادستم میان جرگۀ اطفال دربرزن ( هاتف )

مگرسخن برسر صفت لویه است . چون جرگه مونث پذیرفته شده است ، بنابرمطابقت صفت با موصوف درزبان پشتو صفت نیز مونث آمده است . بنابردستورزبان دری این نکته توضیحی ندارد ، به ویژه که با لوی سارنوال همسنجی شود ، که چرااینجالوی وآنجا لویه . ما می توانیم جرگۀ بزرگ یا همایش بزگ ملی را به جای آن بکاربریم . یا درکنار پساوند های اسم مکان سازواسم فاعل ساز فارسی دری واژگانی باپساوند های تون ، وال ، دوی ودیگررانیز داخل زبان سازیم که برای توضیح آنها باید بخشی ازدستورزبان پشتو را هم درکتب دستورزبان دری علاوه کنیم .

برای برکناری ازاین گونه واژگان زیان آور ، تأکید برکاربرد واژگان خودزبان را یگانه چاره می پندارم .

حتا اگرواژۀ بیگانه سازگاربا هنجارهای زبان باشد ودرکنارش واژۀ خود زبان را داشته باشیم ، کاربرد واژۀ خودزبان را برترمی دانم با قبول این نکته که بسا وام واژگان باعث

غنای بیشتر وهمگامی بیشترزبان با پیشرفت و فراخای زندگانی می شوند . هرواژۀ زبان که ازکاربرد بیفتد بیگانه نما می شود ودرفرجام می میرد . چنان که خراسان ، خاوران ، باخترونیمروز مردند و جای شان را شرق ، غرب ، شمال و جنوب گرفته است .  تندرستی  دربرابرصحت ، بیماری دربرابرمرض ، پگاه دربرابرصبح وبیگاه دربرابر عصر توانایی دربرابرقوت وناتوانی دربرابرضعف ، ارزش دربرابرقیمت ، بازرگانی دربرابرتجارت ، کشاورزی دربرابرزراعت ، جانوردربرابرحیوان بیگانه نما شده اند .

درمورد هرزبانی باورمن چنین است که واژگان خودزبان راداشتنیتربشماریم .

چند سال پیش درسیمینار زبان مادری که درشهرمالموی سویدن برگزارشده بود با دوستم باری جهانی که یکی ازسرآمدان شعرپشتواند، اشتراک داشتم . جهانی درسخنرانی اش دربارۀ غنا و پیشینگی زبان پشتو ، بیتی ازرحمان بابا خواند که درآن واژۀ ورق به کاررفته بود . من که دربارۀ زبان دری سخن داشتم ، همین مسألۀ دل سوزی به زبان و پرستاری پیگیرآن را ازناهنجاریها، ارزشمند شمرده گفتم که :

اگررحمان زنده می بود ، ازاو می خواستم که به جای واژۀ ورق ، پانه  بکار برد . شاید می گفت که درآن صورت شعر ویران می شود . می گفتم که شعرویران شود ، زبان ویران نشود .

چه خوب است که درکشورخود زبانهای تندرست ، هنجارمند و بالیده در دادوستد زبانی و همزیستی داشته باشیم ، تا زبانهای بیمار ، پراز بی قاعدگی ویکی ازدیگری زیانمند شده و ناتوان .

هرگاه برای بیان اندیشه یی درخود زبان واژۀ رسا نیابیم  ، معادل آن را ازتک واژگان زبان باید ساخت و زبان فارسی آمادگی شگفتی برای واژه سازی دارد . ببینید ازواژۀ دری دانش با افزایش ریشه های فعلها ، نامها وپساوندها  چی گوناگون واژگان ساخته شده اند و ساخته شده می توانند : دانشور،  دانشمند ، دانش پژوه ، دانش آموز ، دانشجو ، دانشگاه ، دانشکده ، دانشسرا ، دانشواژه ، دانشنامه ، دانشی ، دانشیار، دانش ستیز، دانش پذیر، دانش گستر ، دانش دوست ، دانشواره ، دانش نیوش ، دانش پرور

درمعادل سازی اگرآسان گیری وندانم کاری ، تند گامی وزیاده روی شود ، به گفتۀ گاندی  « فساد را بافساد ازبین بردن » است .

برای برآورده ساختن این نیاز فراهم آمدن آگاهان زبان وادبیات ناگزیر است . امید وارم که دولت جمهوری اسلامی افغانستان فرهنگستان فارسی دری را سازمان دهد . دربیرون مرز همین چند سخن کوتاه را فراخوانی بشمارند ، برای پی افگنی چنان نهاد فرهنگی .

دراین مورد «منت خدای را عزوجل » که واژگان فارسی ایران وتاجیکستان و برساخته های فرهنگستان زبان فارسی را نیز دراختیار داریم و «قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان» کاربرد واژگان آن دوحوزۀ زبان فارسی را نبایسته وناروا نشناخته است.

ما می توانیم پسندیده های خودرا ازآن برساخته هانیز برداریم ، نه چشم بسته  همه را ، زیرا درآن « مصوبه ها» نیز، کمابیش گفتنی هایی هستند .

 کاربرد واژههای بیگانه را که درهمین نوشتۀ من هم کم نیستند ، بازپسین گره کشا باید شناخت .

درپایان باید یاد آورم که گفتۀ « جداکردن کلمات دری ازپشتو و پشتو ازدری خلاف وحدت ملیست .» ( مصاحبۀ وزیرفرهنگ با بی بی سی ) به مزاحی می ماند . دراین صورت ، باید همه زبانهای افغانستان را درهم بیامیزند ، وفرمان دهند که مردم افغانستان ، به جای زبانهای خود ، آن زبان را بکار برند تا وحدت ملی آهنین ساخته شود !

* درفبروری سال 2008 وزارت فرهنگ افغانستان ، سه خبرنگاررا به گناه کاربرد واژگان دانشگاه ، دانشجو و دانشکده سرزنش کرد .

داکتراسدالله حبیب ۹

مطلب مرتبط

مجله بانو شماره 59

مجله بانو شماره 59 را در لینک ذیل مطالعه فرمایید. PDF 59

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *