Home / آرشیف / ستاره گان آریانا در آسمان نیلی ویانا درخشیدند

ستاره گان آریانا در آسمان نیلی ویانا درخشیدند

13.08.2009

ستاره گان آریانا در آسمان نیلی ویانا درخشیدند.

نوشته: لطیف کریمی استالفی.

شامگاه هشتم اگُست 2009 شاعر زنان جوان افغانستانی ، در شهر باستانی ویانا پایتخت کشور اتریش دور هم آمده ، شب پُر خاطره و دلپذیری را با حضور داشت استاد بزرگوار « ناظمی » و جمعیت کثیری از اهل قلم و فرهنگیان فرهیختۀ کشور مان با سرودن اشعار دلنشین ، پُشت سر گذشتاندند.

یگانه انگیزه ی که مرا وادار به ارزیابی سروده ها و نوشتن این مقاله می سازد اینست که : در طول هزار سال ادبیات پُر بار زبان فارسی خراسان زمین ، بنابر اندیشه های پوچ و خرافاتی زن ستیزانۀ حاکم بر جامعۀ ما ، تنها چند شاعره زن در کنار شاعران مرد خود نمایی کرده اند .
از آنجائیکه جو خفقان آور جامعۀ مرد سالار ، رابعۀ بلخی ، اولین شاعر زن زبان فارسی دری را که از عشق سخن گفت ، ناجوانمردانه رگ بُریدن و از خون قرمزآن ، رنگ نیلگون آب حمام را یاقوت گونه ساختند ، و مجالی برای زنان ندادند تا آزادنه در فضای بیکرانۀ ادبیات فارسی سرزمین مان ، تابناکترپرو بال بگشایند . آنانیکه بعد از رابعه آمدند ، مجبور بودند تا با پنهان نمودن هویت شان زیر القاب های مستوره ، مخفی ، محجوبه ، عاجزه و حتا گمنام ، در چار دیواری زندان خانه ، از آنسوی دیوار های درد ، فریاد های زنانۀ شان را بر آوردند .
و اما ؛ درین شب شعر، بانوان شجاع ، نه ترس از شیخی و نه هراس از محتسبی ، جسورانه و عصیانگر ، اشعار راستین و پُر شور خود را با فطرت آزاد ، بر ضد سنت های بی بنیاد ، که در طول سده ها مانع رشد زنان شده ، در کنار شاعران مرد ایستادند ، و غرور پایمال شده و عزت نفس آسیب دیدۀ خود را ، با خوانش سروده های پُر جذبۀ شان باز گردانیدند ، و به یقین ثابت ساختند که زن دیگر نه مایملک مرد ، نه ضعیفه ، نه ناقص العقل و نه کشتزار مرد خواهد بود ، بلکه زن این موجود بی همتا ، آرامش دهندۀ روحی و معنوی جامعه است .
محفل به گردانندگی شاعرۀ شیرین سخن ، فریبا آتش آغاز ، و متعاقباً بانوان هریک مژگان ساغر شفأ ، صالحه وهاب واصل ، راحله یار ، عزیزه عنایت ، مهر انگیز ساحل ، صنم عنبرین ، خالده نیازی ، زرمینه زمان ، نظیفه یعقوبی ایریا ، انجیلا پگاهی ، خانم شهره قائم مقامی از کشور ایران ، زرغونه ژواک ، سلطانه وهاب و نجیبه بهمنش اشعار شانرا قرائت ، و با شاد باش ها و کف زدنهای ممتد حاضرین محفل استقبال گردیدند .
سوگمندانه باید گفت که درین شب فراموش ناشدنی ، جای خالده فروغ ، حمیرا نگهت دستگیر زاده ،ثریا واحدی کریمه ویدا ، فوزیه رهگذر ، فایقه جواد مهاجر ، فروغ کریمی ، خانم ملزم پرکار و عدۀ کثیری از شاعر زنان ما خالی بود .

akis-eu.com
برعلاوۀ سردون اشعار، خانم سیمین مشرف ، ملکه سعید ، هماجان یوسفی ، مقالات شانرا پیرامون مسائل فرهنگی ایراد و مورد توجۀ اشتراک کنندگان قرار گرفت .
با توجه به عُمق سروده ها ، یگانه چیزیکه درین اشعار متجلی بود ، فریاد های دادخواهانه ، درمان زخم های ناسور زنان ، حمایت از اصل تساوی جنسیتی ، درد غربت ، وطندوستی ، روشن ساختن افکار عامۀ زنان بامید دریدن پرده های تاریک طلسمی شب و شب بازان ، و طلوع دیگری درافق نا آمده فردا ها بود ، قریحه و استعداد بانوان و آفریده های شعری شان جایگاه ویژه ی در رشد و بالندگی ادبیات کهن زمین ما داشته ، هریک تأثیر گذار، و ستودنی بودند .
برداشت شخصی من از شعر اینست که : واژه واژۀ آن در انسانها شور و شوق مست کننده ی ایجاد کند .
آری … خوشبختانه در جمع این سروده ها ، منظومۀ لطیف ، زیبا و پُر احساسی که تمام ظرایف ، عواطف و لطائف شعر زنانه را در خود داشت ، با طنین صدای گرم و دلنشین خانم مژگان ساغر با چهرۀ گشاده و چشمانی لبریز از مهربانی ، به خوانش گرفته شد ، آنچه که او از غزل ساغر خواند بر دلها نشست.

سـاغر پُر ز شرابم ، خودت میدانی
گهی آتش گهی آبم ، خودت میدانی …
بـاغبــان دسـت بــدار از چــیـد ن
سوسنم زینت آبم ، خودت میـدانی …
بـاز در فــکر وصــالت شــده ام
غرق دررنج وعذابم ، خودت میدانی …

خانم مژگان با مهارت ، واژه ها را شاعرانه ساخته ، ترکیباتی از قبیل عکس آتش روی آب و نمک قلب کباب ، تصویر تازه ی در چکامه اش بخشیده.
و یا در غزل « میوۀ ممنوعه» که باین مطلع شروع شد.

سهو تو بود منکه صمیمانه گفتمت
ممنوعه نیست میوۀ من ، خوردن از شما …
گل کرده شاخه های پُر از میوۀ دلم
گل را به باد دادن و پژمردن از شما …

گرچه واژۀ پژمردن گل به این غزل صدمه وارد می کند ، نباید گلهای طبیعت را پژمرده ساخت ، بلکه در شادابی آنها کوشید ، خوردن میوۀ ممنوعه ، برخلاف آنچه که زاهدان تفصیر می کنند ، بقول شاد روان کوهدامنی :
نشان گندم ممنوع به آدم مسکین ــ دهد خدای و بگوید : مزن تو دست دراو
نشانۀ ایست ستیزگرانه علیه آنانیکه میوه های خدا دادی را ممنوع می کنند .
اشعاریکه توسط بانوان هر یک مژگان ، صنم عنبرین ، خالده نیازی ، صالحه وهاب واصل ، مهر انگیز ساحل قرائت شد ، مرا بیاد زنده یاد خانم فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی انداخت . در آن روزگارانیکه بیان عشق در ایران برای یکزن شرم آور ، تحقیر آمیز ، و خطر ناک بود ، اما فروغ اولین زنی بود که اعتراض خود را با سرودن اشعاری عریان و بی پرواعلیه سنت های مرد سالاری بلند کرد ، و نقش مهمی را در روشن کردن افکار عامۀ زنان ایفأ نمود . فروغ ، روحی از تخیل بود ، عشقبازی ها ، همخوابگی ها عواطف جنسی ، سپردن تن لخت وبلورینش بدست سبزه ها و چشمه ها ، همه وهمه مجازی ، و موجی از تخیلات زنانه ای وی می باشد . او رابطۀ جسمانی مادی با کسی برقرار نساخته بود ، احیاناً اگر چنین رابطۀ طبعی وجود داشت ، اعترافات صادقانه ، راستین و شهامت او قابل تحسین است . یگانه زنی که در شرایط بس وخیم و تلخ ، پرده از عواطف جسمی خود می بردارد ، فروغ است.
در شعر گناه از وی میخوانیم :

گنه کردم گناهی پُر زلذت
کناری پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا نمی دانم چه کردم
درآن خلوتگۀ تاریک و خاموش …
گنه کردم گناهی پُر زلذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود…

این پارچه شعر در جامعۀ سنتی ایران ، برای مردم عوام بسیار عجیب مینمود ، و جامعه را به تکان آورد ، زنان را بیدار ساخت ، تا خود را بشناسند ، فروغ ، با نا برابری های زن و مرد در ستیز بود ، تا آخر عمر یکقدم به عقب بر نگشت . منظومۀ انقلابی گناه ، تحولات بس شگرف و تاریخی را در شعر زنانۀ ادبیات فارسی بوجود آورد.
فروغ خود میگوید : فشار زندگی ، فشار محیط و فشار زنجیر هائیکه بدست و پایم بسته بود و من با همه نیرویم برای ایستادگی در مقابل آنها تلاش میکردم خسته و پریشانم کرده بود ، من میخواستم یکزن یعنی یک بشر باشم ، من میخواستم بگویم حق نفس کشیدن و حق فریاد زدن دارم و دیگران میخواستند فریاد های مرا بر لبانم و نفسم را در سینه ام خفه و خاموش کنند.
در ادبیات پُر بار زبان فارسی از همچو زنانی که با بانگ رسأ و پیام دلپذیر عواطف زنانۀ خود را در قالب شعر آورده اند بیشمارند .
ژاله قائم مقامی و خانم مهستی بی پروا از عواطف زنانه ی خود پرده برداشتند ، اما خانم بهبهانی با درنظر داشت شرایط زمان و مکان محتاطانه چنین شعری سرود:

شبی کنار تو تا بامداد خواهم خفت
چنان برهنه که شرم از پگاه خواهم کرد
اگر زمانۀ نخجیر گر امان دهدم
شبی به امن حریم تو راه خواهم برد.

زن در جامعۀ مرد سالار ، موجود درجه دوم محسوب می شود ، اگر همچو اشعار توسط مردان سروده می شد ، هیچگاهی مورد طعن و سرزنش قرار نمیگرفتند ، اما چرا زن !! چون مرد نتواند آنچه که در فکرش می آید بگوید ، مگر زن و مرد هردو آزاد خلق نشده اند؟

نیما میگوید : ممانعت از شوق طبعی ، ممانعت از جریان یک رود خانه سریع است ، اگر مسدود شد در دفعۀ ثانی خیلی شدید ترو با قوت تر از اول جریان می یابد.
در اخیر با دو سپاس و یک گلایه به این بحث خاتمه می دهم.

با سپاس فراوان از هنرمند با استعداد ، خانم زهره جویا که یک پارچه خواندن سرتاج موسیقی کشور مان استاد سرآهنگ را به تماشاچیان چه دل انگیز زمزمه کرد.
اظهار شکران از آقای «میر» که در وطن لباس نظامی در تن داشت و دردیار غربت پرچم فرهنگ کشور ما را به اهتزاز در آورده ، و اما بادرد و دریغ و الم و تأسف فراوان از هموطنانی که بنابر جناح بندی های نا بخردانه این محفل با شکوه را تحریم کرده بودند ، من به این فکر بودم که با این جمیعت بزرگ افغانها در ویانا ، لااقل بیشتر از یکهزار انسانهای فرهنگ دوست حضور بهم می رسانند ، مگر چنین نبود !! . امید وارم هموطنان عزیزم در دفعات بعدی به این نتیجه برسند که سیاست انسانها را از هم دور ، و فرهنگ است که آدم ها را بهم نزدیک می سازد.
درود به همه ستاره گان درخشندۀ شاعر زنان سرزمین من ، که با عشق و علاقه و مصارف شخصی در آسمان نیلی ویانا تابناکتر درخشیدن.
بااحترام

akis-eu.com

 

مطلب مرتبط

مجله بانو شماره 58

مجله بانو شماره 58 را در لینک ذیل مطالعه فرمایید. PDF 58

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *