Home / آرشیف / پیام همبستگی

پیام همبستگی

طنز
از قلم فضل الرحیم رحیم
گرفته شده از گزینهء ( فساد نامه)

یک خبر جانانه !

نمی فهمم که چرابه شهر رفته بودم . راستی یادم آمد، در گور بیکاری و بی روزگاری مغز آدم را برباد، توته توته و خورد خمیر می کند حالا یادم آمد ، بخاطریکه از نق و فق مادر اولاد ها گوشهایم را پناه کرده باشم به بهانهء کار پیدا کردن طرف شهر سر ورداشتم . در بین شهر در جوش بیروبار، در بین صدای های گوناگون و رقم به رقم که از سنگ پای گرفته تا تلیفون های دستی از تولیدات داخلی تا خارجی که با صدای بلند رکلام و اعلان می شود تصادفاً صدای یک نوجوانک که هی چیغ میزد بخرین او بی خبرها تازه ترین شمارهء ” فساد در ابتکار” را که با گرم ترین و داغ ترین اخبار ، تحلیل و توضیح آخرین چال و چوتاری دست آورد های مدرن وعالی در فساد مایه گی ، هیمن امروز از چاپ برآمده عجله کنید تیراژ کم است اگر نخرید باز پشیمانی فایده ندارد. توجه ام را به خود جلب نمود و کیفیت اعلان جریده یک رقم مره گرفت و برای من جالب واقع شد و ضمناً خواستم به نوجوان هم کومکی انجام دهم . خلاصه ء کلام که یک شماره ء ” فساد د رابتکار ” را خریدم و وقتی که شماره را خریدم از نوجوان پرسیدم که تو مکتب و درس و سبق نداری که روزنامه فروشی می کنی ؟ نوجوان گفت کاکا جان ، ما از برکت بی صنفی و از لطف توجه مسوولان امور در این چند سال درس عملی و پراتیکی یک رقم ترننگ د رشهر داریم اونه همو مردگه که سر چارپائی ایستاده است وچپلک می فروشد اونمو معلم ما است اینه این دست فروش های ضغیر را که می بینید اینها همه هم صنفی های من اند و هم صنفی هایم هر کدام کسی لاتری می فروشد کسی بند تنبان کسی رویشویه . معلم صاحب ما گفت که برای یاد گرفتن درس و تیوری ، صنف ، کتاب ،چوکی و تخته کار است چون که کار و بار دولت ما به فضل خدا در سایر امورترقی دادن وطن بی حد و بیشمار است و کار در آن عرصه ها به سرعت طیارهء جیت در حرکت است توجه به مکتب و صنف تخته و شاگرد یک رقم قربانی چپه گرمک شده واز طرف آخر اول شده راستی کاکا جان دولت هم از دست مکتب سوزان ها به تنگ آمده ولی بازهم خانیش آباد از 9 سال به این طرف انشاالله اینه بخیر نو و تازه هر روز در چاردیواری مکتب ما خط اندازی و خط کشی کاری شروع شده بخاطریکه خط ها پاک نشود و ما مسوول و گناه کار و تخریب کار محسوب نشویم بهتر است برای ادامه درس های عملی در عرصه های مختلف از جمله فرهنگی یعنی اخبار فروش ، صحت یعنی رویشویه فروشی ، اداره و اقتصاد یعنی بند تنبان فروشی ، سرمایه گزاری خصوصی یعنی چپلک فروشی، سرمایه گزاری سر منابع طبیعی وطن ما یعنی لاتری فروشی وغیره وغیره … به همین نقطهء بیروبار شهر آمدیم حالا فهمیدی کاکا جان که گپ از چی قرار است ،اجازه است که من از شما بپرسم ، که شمابرای تریننگ کدام مسلک تا و بالا و سرگردان در این شهر سراسیمه هستین؟ برایش آهسته و آرام گفتم: کار من از تریننگ مرننگ تیر است جان کاکا ، من حالا هر لحظه حوصله مندی را تمرین می کنم … و راه خود به پیش گرفتم . در سایه دیواری نشستم و که ماندگی پاهایم را بگیرم و ضمناً اخبار را ورق زدم . در تیتر درشت صفحه نخست جریدهء ” فساد در ابتکار ” نوشته بودند . حکومت کمیسیونی را توظیف کرده تاآنعده از اداراتی که کمترین رشوه خوران را در تشکیلات شان جا داده اند تنقیض تشکیلاتی و کاملاً حذف محو می نماید . با خواندن این خبر نمی دانم چی شد که به یک بارگی دلم از سودا های گوناگون و تشویش ها آسوده گردید. به خیالم ، من فکر می کنم و به باور من از خاطریکه مرا بسیار آبرومندانه پیش از آغاز کار کمیسون موظف سبکدوش کرده بودند و مطابق مقررهء نو و تازه ، دلم گواهی میدهد که حق ام برای تقرر مجدد محفظ مانده است .

فضل الرحیم رحیم
05.06.2010

معرفی کتاب (اندیشه)

انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت استادی
زدانش بخشدت هر دم
شادی
( نورالدین عبدالرحمن
جامی هروی )

درنگی بر پیشینه کتاب و کتاب نویسی در افغانستان
نوشته: دکتر غلام محمد محسن زاده

در فصل گذسته به کتجکاوی در باره پیشینه کتاب و کتابنویسی در حوزه جغرافیایی افغانستان کنونی پرداخته، گفتیم که در این جستجو هر جا سند و ستاویزی دیدیم بر آن مکث و یادداشت های برای قوت برهان مان میگیریم. واضح است گنجینه ای که طی چندین سال انبوه شده است را نمی توان به این آسانی در چند مقاله ای حلاجی کرد و از لحاظ علمی آنرا تنظیم و تدوین نمود. فرهنگ ودا و اوستا هر دو در سرزمین های آریانا، این نیاخاک باستانی، پیدا و رشد، و یکی در پیوند با دیانت هندویزم و دیگری در آمیزش با دیانت مزده یسنای راه تکامل و پویایی را پیموده واین دو جریان سخت پر شتاب و پهناور فرهنگی- تاریخی بودند که راه شان را به کشورها، قاره ها، کشورها و اعصار باز نمودند. کارل یاسپرس فیلسوف آلمانی که در تاریخ فلسفه برداشت ها و نظریات در خور توجه ای دارد میگوید که در « دوران محور » حیاط معنوی غاز و دین های جهانی و فیلسوف ها بوجود آمده و « چندمرکز معنوی » پیدا و « فرهنگ های محور » ایجاد گردید.

ور خلق هایی را که در « … تاریخ خود را پیگیرانه ادامه دادا، جهشی به عمل آوردند و در این جهش گویا دوباره زاده شدند، عمر دوباره یافتند، در نتیجه اساس ماهیت معنوی انسان و تاریخ حقیقی او را بنیاد گذاشتند. » و آریاییان، چینیها، هندوها، یهودها، یونانی ها را از شمار این خلق ها میداند. (2)
یتسپرس زرتشت بلخی تبار را یکی از برازنده ترین سر دفتران فلسفی نامیده به اندیشه و شخصیت وی با احترام و حرمت زیاد برخورد مینماید. هدف از یاد این اندیشه یاسپرس فقط تصدیق ادعاهایی بود که در شماره قبلی در مورد حوزه فرهنگی مان طرح نمودیم.
با ذکر این مطلب در نبشته گذشته گفتیم که اوستا! نخستین کتاب بود و با طرح این تیزس که در افغانشتان کنونی و سرزمین های مجاور آن کتاب نویسی پیشینه طولانی داشته و مردمان این حوزه با کار برد پاپیروس، تخته های سفالی و کاغذ آشنایی داشتند میخواهم چند حرف تازه را بر آن افزون نمایم. در کنار داد و ستد مادی و فرهنگی با مصر، چین، فارس و روم آراییان با بابل نیز پیوند نزدیک داشته و داشتن این روابط در حیات فرهنگی کشور از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. باید خاطرنشان نمود که در مورد این پیوند و اثرات آن تا حال پژوهش و کار قابل ذکری در افغانستان صورت نگرفته است. مورخ شهیر وطن غلام محمد غبار در کتاب « افغانستان به یک نظر » نوشت که در حدود 1500 سال ق م نینوس شاه مقتدر آشوری برای گسترش امپراتوری اش ارتش عظیمی تدارک و پس از فتح پارس به آریانا رو آورد.
« … اردوی نینوس خیلی زیاد و از تمام ملل و اقوام تابعه دولت آشوری تشکیل شده و تعداد آن را متجاوز از یک میلیون نفر قصه میکنند. » (3)

ارتش نینوس با تمام نیرو دو سال تمام با قبول تلفات بیحد نتوانست به فتح بکتریا یعنی همان بخدی پایتخت آریانا موفق گردد. بنا بر قول غبار: « … از همین جا بود که سمیرامیس- قشنگ ترین زن عصر- به یاری نینوس شتافت و با مشوره سودمندی که در فتح بخدی سودمند افتاد و در عوض نینوس وی را ملکه آشور و به زنی گرفت و این سبب اعمار شهر مشهور بابل با باغ های آویزان اش شد … در عصر تیکلت پیلسر دومین امپراتوری مقتدر آشوری نیز به آریانا یورش کرد. » (4) ذکر این مطلب که ما زمانهای دور و درازی در تمدن باستان سهم داشته و در پیوند تنگاتنگ با مصر، بابل، فارس، چین و هند و روم در گسترش و پهنای فرهنگ انسانی سهم بزرگی داشته ایم، ما یاری میرساند تا از آن در روشن ساختن هویت ملی و تاریخی و زوایای ناشناخته فرهنگ تیرپای مان بهره جوییم و از این جمله در باره پیدایش کتاب و سابقه آن در افغانستان.
اظهر من الشمس است که بابل و امپراتوری آشوری دارای بزرگترین کتابخانه عصر قدیم بوده و کتابخانه های نینوس (Ninive) و بورسیپا ( Borsippa ) آن منحیت « بزرگترین کتابخانه عصر قدیم » معروف بودند. توین بی نویسنده و فیلسوف انگلیس افغانستان را ( About of culture round ) یا چهارراه تقابل فرهنگ ها خوانده است. مردمان سرزمین باستانی آریانا این توانایی و استعداد را داشتند که از دیگران وام بگیرند، آنرا رشد دهند و به آفریدن فکری بپردازند و در نتیجه همین تلاش بود که آشوری ها با آشنایی با فرهنگ اوستا برخی از اصول و فلسفه حیاتی آنرا با خود برده و با دیانت مسیحی و یهودیت در آمیخته و بابل وسیله ای برای انتقال آن به شرق میانه و سایر کشورها شد. در دورانیکه آناهیتای آریایی و میترای باختری هنوز مقام و جلال معنوی خود را داشتند با رخنه دیانت بودیی به آریانا که آنرا نسبت به کثرت آبادی ها « هزار شهر » میخواندند بنا بر شواهد تاریخی نوشتن کتاب ها زیاد رواج داشت. در کتیبه ای خانم از قبر « کی ار آس » به خط یونانی – آرامی که مربوط به 250 ق م میشود میخوانیم:

« در طفلیت خوب تربیه بگیر،
در جوانی خواهش های خود را اداره کن،
در پخته سالی درست کار باش،
در پیری ناصح خوب و در روزگار باز پسین زنده گانی بدان که چگونه بدون افسوس بمیری. » (5)

این اندرز نمونه سیر عالی فکری مردمانی میباشد که در تکامل فکری و فرهنگی منطقه سهم بزرگی را ایفا نموده اند. در عهد کنشیکا وقتی همایش بزرگ دینی بریاست « ورسو میتره » دانشمند برجسته گندهاری برگذار شد در آن 500 تن عالم شرکت و نه تنها در امور دینی به بحث و گفتگو پرداختند بل موضوعات اجتماعی و مسایل مربوط به علوم طبیعی را نیز به بررسی نشستند. در دربار کنشکای کبیر دانشمندانی بزرگی چون اسوه گهوشما، در امه نویس برجسته- برناگار جونه، چریته و ساری پرتره، اپره کرنه و چره گه « سرآمد دانشمندان علوم طبی » و سدها دانشمند، نویسنده و فیلسوف فعالیت و بکار ایجادگری مشغول بودند. (6)

علم دوستی کنشکای کبیر باعث شد تا برای جلب ادیب معروف « اسواکوشا » حتا به جنگ با پادشاه مکدهه بپردازد به قول غبار در این دوره: « … دو نفر مبلغ گندهاری مانتاگا و گومبا با بکعده کتب مذهبی بدربار امپراتوری (مینگ تی- نویسنده) فرستاده شدند. » (7)
ذکر از کتاب بر خلاف ادعاهای شماری از دانشمنداننشان میدهد که فرهنگ در این دوره کاملاً شفایی نبوده و فرهنگ مکتوب نیز رواج داشت. همین مبلغان باختری، با میانی، کابلی و کوهدامنی بودند که با کتب دینی در سال 160 میلادی به ماورا جیهون، کاشغر، و چین سفر و به تبلیغ و گسترش آوئین بودایی و به ویژه مکتب جدید « مهایانا » یا « راه بزرگ نجات » پرداختند.
چه چان و چوشوفو از شمار دانشمندان بزرگ این عصر بشمار میروند و وقتی در سال 161 م هیأت دوم خراسانی به چین سفر کرد در ترکیب آن ورا مارکساو و « چه کین » پسر سفیر کوشان در چین نیز شامل بود. به قول اسناد تاریخی همین دار ماکسای و استاد چوشولان « مترجم چندین کتاب » به زبان چینی بودند. در این جا بار دیگر حرف از چندین کتاب است که در کوشانشهر نوشته و برای چین به زبان چینیایی ها برگردانیده شدند. وقتی عالم کاپیسایی گونا وارمان به چین سفر کرد امپراتور چین « لویو » وی را در جوار قصر شاهی جا داده و وی مشغول تدوین کتب و آثار بودایی به زبان چینی شد. بعدا دو عالم کابلی به نامهای « بودها یاسا » و « بود هاجی وا » در اوایل قرن پنجم میلادی به چین رفته و به قول غبار « تراجم کتب بودایی در چینی آثار زادی از خود گذاشتند. » (8)

با یاد از این رخدادهای تاریخی میخواهم بر روابط گشترده، سطح رشد فرهنگی و اثرمندی آن بر سایر ملل اشاره نموده بر سه مساله:

یک، موجودیت کتاب و فرهنگ کتاب نویسی،
دو، اهمیت کار ترجمه و آشنایی به زبان های دیگر،
سه، رشد و باروری فرهنگی کشور در این دوره تأکید نمایم. بنا بر اهمیت همین گسترده و پنای فرهنگی بود که دانشمندان و سیاحین چینیایی چون شی فاهیان ( 399 م )، سونگ ین ( 517 – 518 م )، هیون تسنگ. 745 م ، هیو تجاو « 664 م » … به بلخ، بامیان، کاپیسا، کابل و سایر بلاد افغانستان سفر و سفرنامه ها و اسناد با ارزشی از خود بجا گذاشته اند که امروز در توضیح و یافت داشته ها و اندوخته های بیشمار این دوره ما را یاری می رساند.
دانشمند یزرگ افغان محترم احمد کهزاد معتقد است که تاریخ نگارش کتاب ایاتکار زایران قرن سوم میلادی بوده، به زبان پرثوی تحریر و اثرات کهن سال و قدیم و حگایت از داستان گشتاسب پادشاه بلخ میکند. (9)

با ذکر این مطلب گریزی میکنیم به دوره بعدی که در تاریخ بیشتر به « فرهنگ اسلامی » معروف است. در این عصر در نتیجه رشد فرهنگی خراسان زمین و شرایط مناسبی که توسط نوخاسته عرب و بخصوص در دوره عباسی ( ایجاد واحد سیاسی و زبانی ) برای دانشمندان و پژوهشگران از جمله آریایی، مصری، سریانی، مصری و حتا چینی فراهم شد، علوم اجتماعی و طبیعی رشد سریع و بیسابقه ای نمود. از جمله علومی که بعدها توسط غربی ها به طب، نجوم، هندسه، ریاضیات و … « اسلامی » مسما شد. این دانشمندان به غلط ار « طب اسلامی »، « ریاضیات اسلامی »، و … حرف میزنند، زیرا این شاخه های علوم عمدتأ بر پایه داشته های گذشته فرهنگی در کشورهای خراسان زمین ایجاد و رشد نمودند. در این عصر در تو لید و کاربرد کاغذ انقلاب بزرگی رخ داده و نوشتن و بویژه کتاب نویسی سیر سعودی را پیمود. ده ها هزار عنوان کتاب نوشته، تکثیر و در ایجاد کتاب خانه ها و انباشت آن تحول بیمانندی رخ داد. چنانچه در فصل گذسته اندیشه نوشتیم کاغذ از چین به آسیا میانه و خراسان زمین و بعدأ به خلافت عرب ها راه یافت. خارون الرشید از برکت تولید بی سابقه کاغذ در خراسان نوشتن بر پاپیروس را رسما منع و فرمان داد تا از این به بعد فقط بر روی کاغذ بنویسند. عرب ها در دوره حاکمیت شان در عرصه علم و دانش عناصر زیاد آریایی را پذیرا شده و آنرا در ساحه تحت حاکمیت سان رواج دادند. از نیا خاک باستانی آریانا که عرب ها آن را « خراسان زمین » نامیدند دانشمندانی چون رازی، ابن سینا بلخی، فارابی، ابن مقفع، طبری، خوارزمی، غزالی، نروزی سرخسی، ال شاکر و صدها نویسنده، پژوهشگر و هنر آفرینان در غنامندی و پهنای فرهنگی این عصر سهم گرفتند. که آثار و اندیشه های آنها سده های متمادی دانش و تفکر بشری و علم و فرهنگ را باور میساخت. از جمله ترجمه آثار سینای بلخی، رازی، طبری، ابن مقفع و … در زمینه های پزشکی، نجوم، ادب … تا سده های نزدیک دانش و معرفت انسانی در غرب را غنا بخشید. ولی آنها به غلط پورسینا را « فیلسوف عرب »، طبری را « مورخ عرب »، ابن مقفع را « ادیب عرب »، خوارزمی را « ریاضیدان عرب » … میخوتنند. اینها عرب نژاد نبوده بارها به خراسانی بودن و آریایی بودن شان فخر و مباهات کردند. تحول بزرگ فرهنگی ئر عهد خلافت عرب ها، پیوند تنگاتنگی با کتاب نوشتاری و فرهنگ مکتوب که آن را عرب ها از سایر مردمان از جمله آریاییان و یا خراسانی ها فرا گرفته بودند داشت. خراسان زمین از جمله سمرقند در نیمه قرن هشتم و اوایل قرن نهم به نوشته مولف کتاب « تاجیکان آریاییها و فلات ایران » برای مدت طولانی تمویل کننده نیازمندی بغداد به کاغذ بود. (10) و در بغداد مشهورترین کاغذ، کاغذ خراسانی به شمار میرفت. گرچه در این دوره از شش نوع دیگر کاغذ حرفی در میان است، مشکل است تا تفاوت در کیفیت و شیوه تولید آنرا پیدا نمود. جناب عبدالحی حبیبی دانشمند برجسته افغان در مقالات متعددی از « کاغذ قوقندی قدیم » و یا « کاغذ مهره زده خاکی ثمرقندی » و در جای های دیگر از کاغذ بلخ و لک کشمیری یاد مینمایند. (11) بررسی و کنجکاوی در تفاوت میان کیفیت این انواع کاغذها و چگونگی تو لید و پروسس آن مساله دیگری یعنی رشد تخنیکی و کاربرد آلات و وسایل تخنیکی در این دوره را در برابر ما قرار میدهد که نیازمند پژوهش جداگانه میباشد. در بغداد، قاهره، کوردوبا و دمشق و سایر شهرهای بزرگ زیر تسلط عرب ها کتابخانه های عظیمی ایجاد شد که در نوع خود بی رقیب بودند. به گونه مثال صدها کتابخانه عامه در بغداد، نجف، دمشق، کوردوبا … و کتابخانه های شخصی، سازمان های مذهبی و حتی بیمارستان ها که میلیون ها جلد کتاب را در خود جمع کرده بودند. کتابخانه فاطمی های مصر یک میلیون و ششصد هزار جلد کتاب، کتاب خانه خوارزمی چهارصد هزار جلد، ال محلابی یکصد و هفده هزار جلد، ابن آباد یکمیلیون و پنجاه هزار جلد کتاب و … (12) را جمع و در کتابخانه های بغداد برای مطالعه کننده گان کاغذ و قلم را رایگان داده میشد. هدف از ذکر این نمونه ها یکی هم نشان دادن سطح تولید کاغذ در خراسان زمین میباشد که آنها سخت بدان میبالیدند و آنرا نشانه افتخار و برتری علمی و تکنالوژیک خویش میدانستند.

باری خوارزمی طعنه گویان در مورد یکی از دوستانش که از وی نامه نمی گرفت نوشت: « خانواده اش از سمرقند دور است و کاغذ به او بس گران است! » برویت اسناد در این عصر در خراسان قیمت یک تخته کاغذ به دو درهم میرسد. (قیمت یک غلام در بازارها به سیصد درهم می رسید. )
با یاد از گسترده فرهنگی و از جمله فرهنگ مکتوب در زمان خلافت عرب ها برمیگردیم به خراسان زمین ای نیا خاک بزرگ فرهنگ و هنر. خراسان زمین به گفته عرب ها و خلقهای ساکن در آن از شمار مردمان با فرهنگ جهان بودند که قبل از پذیرش دین اسلام در سطح به مراتب بلندتر رشد فرهنگی نسبت بهعرب ها قرار داشتند. این فقط ادعای نویسندهگان برجسته افغان چون غبار، حبیبی و کهزاد و دانشمندان ایرانی نبوده بل دانشمندان و مورخین برجسته این دوران نیز بر پهنای دانش و فرهنگ در خراسان زمین اعتراف نموده اند.
ابن خلدون نوشت: « … از امور غریب دنیا این است که عاملان علم در جهان اسلام غالباً عجو بودند و اگر هم عالمی یافت میشد که در نسبت عربی بود در مکتب عجمان پرورش یافته بود، زیرا قوم عرب نه از امر تعلیم و تالیف اطلاعی داشت و نه اصولاً خواهان آن بود. بر خلاف آریاییان که بر اثر رسوخ دیرینه تمدن در میان خود برای این کار صلاحیت دیرینه داشتند و هیچ قومی چون آنها به حفظ و تدوین علم قیام نکرد. » در مورد موجودیت فرهنگ مکتوب و کتاب خانه ها قبل از اسلام میخوانیم که خراسان دارای کتابخانه های غنی بوده کتابخانه های بلخ، مرو و نیشابور چنان غنی بودند که تشنه گان علم و معرفت از جاهای دورتر برای مطالعه به آن رو می آورند. بقول حبیبی « … این کتابخانه ها از دوره های قبل از اسلام بجا مانده بود. »
عتابی شاعر عرب سه بار به خراسان برای دیدن کتاب هاس نادر آمد و وقتی این گنجینه با عظمت را دید گفت: « … زبان عربی یک زبان برجسته است، ولی معانی بیشتر در کتاب های عجم نهفته است. » (13) و یا به گفته عبدالحسین زرین کوب دانشمند ایرانی در کتاب « دو قرن سکوت». « … در هجوم تازیان بسیاری از کتاب ها و کتابخانه های ایران دستخوش آسیب فنا شد. » البرونی در این باره نوشت که کتابخانه ای خوارزم را عرب ها به آتش زدند.
با این اعتراف نمی توان تمام علوم و اندوخته های فرهنگی ملل آسیای میانه و خراسان زمین را « اسلامی » و « عربی » خواند، چه این مساله باعث گمراهی و تحریف حقیقت در مورد پیشینه فرهنگ و تمدن مردمان این منطقه شده خطر اتهام بندی به «بربریت » و « وحشی گری»، « بی فرهنگی » را که لیاقت آندرا نداریم با خود دارد.

قول معروف است که: « هر که هزینه ارکستر را پرداخت، موسیقی آنرا نیز سفارش میدهد! » شماری از دانشمندان غرب نیز به حکم این گفته با دریافت هزینه شان هر آنچه را برایشان سپارش دادند نوشتند و جفای بزرگی بر خلق های خراسان زمین روا داشتند. روشن است که در نتیجه سلطه عربها که با مقاومت بسیار شدید مردمان خراسان همراه بود عربی قهرا جای زبان دری را گرفت. اما در نتیجه استعداد و مهارت سیاسی و فرهنگی به فرزندان خراسان زمین در حاکمیت سهم داده و از نیرو و استعداد آنها در تحکیم پایه های خلافت استفاده شد. وقتی پهلوان باد غیسی سیس، رهبر مقاومت ملی در برابر عرب ها به قتل رسید هارون الرشید مراجل دختر وی را بزنی گرفت و مامون الرشید نواسه سیس بادغیسی و پسر هارون الرشید طی سال های طولانی اقامت اش در خراسان با فرهنگ، ادب و رسوم مردمان آن آشنایی پیدا نمود و برای همین بود که مشهورترین خانواده های خراسان چون برمکی ها و سهیل سرخسی را که با فرهنگ، سیاست و ادب سروکار داشتند در بغداد در سمت و پست های کلیدی برگماریدند. چنانچه برخی از مورخین دولت تولیه عباسی را « بیشتر یک دولت خراسانی » میدانستند. بقول دانشمند شهیر وطن غبار: « افغان ها بواسطه خانواده ها و رجال برجسته خویش تهذیب و تربیت قدیم را و بواسطه مترجمین افغان، علوم مختلفه را داخل جامعه عرب و تمدن اسلام نمودند. این خاندان برمکی افغان در قرن دوم هجری بود که کتاب « منکه » را در طب و کتاب « سند هند » را در نجوم و فلکیات با قصه « سند یاد » در زبان عرب در آوردند. و این یحیی برمکی بود که بفرمود مذاهب مختلفه هند را در کتاب واحد تدوین کردند و گیاه های سودمند را از ماوراالنهر، رودخانه سند در بغداد حاضر آوردند. ابن موسی برمکی و یوسف برمکی، محمد بن جهم برمکی و فضل بن سهیل سرخسی بودند که شخصا کتابهای پهلوی را در زبان عربی ترجمه کردند » (14)
« جای تردید نیست که وقتی خلیفه در اثر تاکید وزیر برمکی تباراش « یگانه دالای لاماس آسیایی » د « بیت الحکمه » کتابخانه ای را ایجاد نمود، نیاز مهمی که ایجاد کتابخانه ها بود درک نمود. دیگر کتابخانه ها چون سمارق در شهر ها میرویدند. مسافری 891 کتاب خانه در پایتخت خلافت در کنار دریای دجله را بر شمرده بود. » (15) در کنار خانواده های یاد شده که انتشار دهنده علوم مختلفه در بغداد و سایر بلاد تحت فرمان خلافت عربی بودند، خانواده های دیگر خراسانی چون « ال شاکر » هر یک موسی فرزند شاکر در هندسه، ابو جعفر محمد، احمد و حسن که در « بیت الحکمه » تربیت دیده بودند به کشفیات بزرگی در هندسه نایل آمدند. ابو جعفر در هندسه، نجوم علم حیل ( میکانیک ) و حرکات، موسیقی و ریاضیات استاد و دارای تألیفات زیادی بود. تألیفات وی در ریاضیات به 15 کتاب میرسد که یک نسخه خطی اثر ال شاکر بنام « کتاب الحیل بنی موسی بن شاکر » هنوز در کتابخانه واتیکان موجود است. (16) و یا آل ماجور « ابو قاسم عبدالله و علی آل ماجور » که از مردمان جوزجان بودند در ریاضیات، نجوم و فلکیات دارای آثار بیمانند میباشد و با خانواده خالد بن میک مروزی از اهالی ودای مرغاب که در علم نجوم و محاسبه کواکب ده ها اثر از خود بجا مانده اند.
کتاب خانه های بغداد بیشتر با کتاب های پر و غنی که بواسطه خراسانی ها ترجمه و یا نگاشته شده بود. در کارگاه های خراسان هزاران کتاب تراوش ذهن دانشمندان خراسانی بواسطه خوش نویسان تگثبر میگردد. شماری از نوابغ خراسان زمین منحیث(Universal Geni)
در علوم چند گانه دسترسی داشته و در باره مسایل مختلفه مینوشتند. جابر خراسانی که قبل از لاوازی کاستک سودا را کشف نموده و موسس کیمیای مدرن است 232 عنوان کتاب را تألیف نمود، ابوالعباس سرخسی 23 کتاب در باره ریاضی، منطق، موسیقی و طب نوشت، میشی خراسانی 25 عنوان کتاب در باره نجوم تألیف نمود. این ها فقط نام چند تن محدودی از دانشمندان خراسانی بود که به عنوان مثال از یاد شد. گر چه در این دوره زبان عربی با جبر بر مردمان خراسان زمین تحمیل گردید ولی زبان های دری، چهلوی و سغدی و سایر زبان های بومی این کشور ها ارزش خود را از دست ندانه و آهسته آهسته دایره را بر زبان عربی در نوشتن را تنگ تر می نمود. با ذکر پهنای کتاب نویسی و ایجاد کتابخانه در بغداد می توان گسترده جنبش کتاب نویسی و کتاب خوانی در خراسان زمین را نیز تصور نمود. در خراسان هزاران کتابخانه در اکناف و اطوار بلخ، هرات، مرو، بادغیس، سمرقند، بخارا، نیشابور، خوارزم … وجود داشته و حاکم محلی در رقابت بر سر داشتن کتاب تازه و تمویل و استخدام نویسندگان، شاعران و ادبا قرار گرفتند. نکته دیگر در خور ایجاد سیستم حمایت پولی و یا اسپونسرینگ (Sponsoting) از دانشمندان و هنر مندان در این دوره بود. مامورین بلند پایه دولتی، حکام، قضات و تجار قیمومیت و یاری دانشمندی را پذیرفته و برایشان معاش ماهوار در بدل انجام فعالیت علمی می پرداخت. چون صنعت کتای در این دوره با سایر هنرها از جمله نقاشی، تجلید و تذهیب و خوش نویسی پیوند و گره محکم خورد و هزاران هنرمند و خوش نویس در جنب کتابخانه ها و نهادهای فرهنگی جمع بودند. در برابر خود کتابخانه ای که در یک میلیون جلد کتاب وجود داشت را در برابر خود مجسم نماید. تصنیف، رده بندی و چگونگی استفاده از آن مهارت و سیستم صنف بندی دقیق را نیاز داشت که با اندوخته های تخنیکی آن زمان خود وظیفه بزرگی در برابر کتاب داران قرار می داد. البته این بحث نیازمند بررسی جداگانه میباشد. یکی از دستاوردهای رشد فرهنگی این عصر در خراسان زمین ایجاد بازارهای کتاب فروشی بود. گر چه در گذشته ها بیشتر کتاب در حلقه محدودی مورد استفاده قرار می گرفت، دیگر حال کتاب به کالایی برای مصرف مبدل شده و مصرف کننده گان از اقشار مختلفه مردم به آن دسترسی دارند. نیاز شدید به نوشتن، چاپ ( نه به مفهوم امروزین چاپ تخنیکی و ماشینی ) بسته بندی و صحافت، تکثیر و توزیع آن یک سیستم منظم تخنیکی و لوژیستیک را با خود همراه داشت. در خراسان زمین بازارهای کتاب فروشی از شمار پر جمه و جوش ترین بازارهای شهر بوده و خوشبختانه هنوز هم این سنت در بسا جاها زنده است. در این بازارها نه فقط کتاب فروشان جمع بودند بلکه مرکز با اهمیتی در زمینه تبادل نظر و دست یابی به اطلاعات تازه علمی هم بشمار میرفتند. برای اینکه سخن ما به درازا نکشد دو قصه جالبی از بازار کتابفروشی در این دوره را حکایت میکنیم که در جریان تهیه این مقاله بدان برخوردم.

1- نویسنده ای کتابی در چند جلد در باره بحث ها و جار و جنجال بازار کتاب فروشی نوشت که سخت طرف علاقه و دلچسبی خواننده گان قرار گرفت.
2- در بازار کتاب فروشی دانشمند و ثروت مندی با کتابی برخوردند که در هر دو ماه ها در جستجوی آن بودند. برای پژوهش و دیگر برای تکمیل کتاب خانه شخصی اش. اولی که صاحب ثروت زیادی بود پول گزافی را برای این کتاب عرضه نمود. پژوهشگر که به آن سخت نیاز داشته و توانایی پرداخت آنرا نداشت استدعا کرد تا این کتاب را به وی واگذارند. مرد متول گفت « حیف است جای این کتاب در کتابخانه من خالی باشد! » و آن کتاب به قیمت بلندی خرید. این دوره تاریخی از نظر اهمیت بزرگش بایست مورد مطالعه و پژوهش بیشتر دانشمندان و پژوهشگران قرار گیرد. یکی از مسایل دیگر در خور توجه در زمینه گسترش فرهنگ کتاب در این عصر تخصیص بودجه سالانه برای خرید و تهیه کتاب است. دولت به نهادهای مختلف تحت حاکمیت خویش سالیانه بودجه معینی برای خرید کتاب تخصص میداد که این امر تا جاییکه بر نویسنده این مقاله روشن است پیشینه زیادی نداشت.
در این مقاله با شتاب و اختصار میپردازیم به بررسی کتاب و فرهنگ مکتوب در دوره حکومتهای مستقل افغانی، زیرا این فصل که یکی از درخشان ترین دوره های رشد فرهنگ مکتوب در افغانستان بشمار میرود. طاهربن حسین در سال 823 نام خلیفه بغداد را از خطبه حذف و با تشکیل حکومت ملی سرنوشت کشور را بدست گرفت. گرچه شاهان و حکمرانان این دوره هنوز هم در پیوند و نزدیکی با حاکمیت بغداد قرار داشته و در نتیجه این وابستگی بعضا به نابودی داشته های فرهنگی مردم شان اقدام نمودند، از سوی دیگر آنها کارهای معین فرهنگی را نیز انجام دادند که در خور توجه و یاد است.
عبدالله بن طاهر در دوران حکمروایی خود کتاب « قاعده و میزان بهره برداری از آب و فعالیت کشاورزی » تهیه نمود که برای دو سد سال آینده رهنمود در مورد استفاده از زمین و آب بود. و این دولت نو به استقلال رسیده از سوی دیگر به گسترش و آموزش دانش توده ها کوشید. با دریغ که نگارنده کدام سند موثقی در مورد این « گسترش دانش و یافت آنرا نقل کرد. شاهزادگان این دوره از جمله منصور برادر زاده عبدالله که حاکم مرو، ،مل و خوارزم بود « با تألیفات فلسفی خود شهرت یافت. » و بروایت اسناد تاریخی عبدالله بن طاهر « … در سال 213 ه مقداری از کتب زردشتیان را احتراق نمود. » در همین حال دانشمند برجسته روس پطروشفسکی مینویسد که در قرن 9 و اوایل قرن 10 آثار زرتشتی چون بندهشن و دنکرت و یک سلسله آثار دینی ایجاد گردید. و بنا بگفته بوس ورت (Borsworth) در دربار طاهریان پا به پای زبان عربی، زبان دری نیز بکار میرفت، که اشعار زیبای حنظله باذغیسی، عباس مروزی، ابو حفض صفاری … خود گواه بر این ادعا می باشد. آنچه مسلم است در این دوره هنوز کتابخانه های منظم و بزرگی در خراسان وجود داشته و فرهنگ کتاب نویسی و کتاب خوانی سخت مروج بوده است. چنانچه در این روزگار در مرو از کتابخانه بزرگی یاد میگردد که در آن آثاری به زبان پهلوی در کنار کتاب های دری نگهداری می شد. بابا جان غفوروف دانشمند تاجیک معتقد است که « نقش مهمی در رشد فرهنگ بومی ( را ) نه طاهریان، بلکه صفاریان ایفا کردند. » (19). وقتی صفاری ها در سال 861 میلادی مرکز سیستان یعنی شهر زرنج را بدست آوردند به یاری فرهنگیان شتافتند. تاریخنگاران می نویسیند وقتی شاعری در سال 767 میلادی شعری در وصف یعقوب لیث صفاری به عربی سرود، یعقوب لیث معنای شعر را ندانست و گفت: « چرا من نمیفهمم؟ » و این شاعر که محمد بن وصیف نام داشت شعر دری گفتن را یاد گرفت. شاهان و حکام بلخ زاده سامانی در دوره تسلط شان بر خراسان خدمات برجسته فرهنگی را انجام دادند. در دوره حکمروایی سامانی ها که آنرا « حکمرانان اشراف با منشا آریایی » و دوره « استبداد منور الفکری سامانی » نیز میخواندند علم و هنر رشد بیمانندی نمود. گر چه هنوز هم زبان عربی نقش برجسته ی داشتخ و بنا به قول ثعابی در « یتمه الدهر » 119 شاعر خراسانی در دوره سامانی ها « با کتاب فروشی خود و کتاب خانه سلطنتی مرکز آنروزه آسیای وسطی شد و ابن سینا در همین جا با آثار ارسطو و فارابی آشنا گردید. » داستان معروف استفاده ابن سینا از کتابخانه نصر سامانی سخت معروف است. مقاومت در برابر مظالم عرب خها و فرستادگان شان روز تا روز افزوده میشد. طبری نوشت که: « شاکنان بلخ در مورد هجوم نابرابر قایم مقام عرب در خراسان اسد بن عبدالله که مردم در برابر آن بشور آمدند سرودهای هزل آمیزی سرودند » و همو نوشت:
« اهل تخار در شکست عرب ها هجویه های سرودند. » (18)
نویسندگان خراسان بیشتر به نوشتن به زبان دری میپرداختند و آهسته آهسته دایره زبان عربی در نوشتن تنگ تر شد. قرآن کریم را به دری ترجمه و آنرا میخواندند. و طبری در مورد ضرورت آن نوشت « اسن کتاب را باید به پارسی دری کرد، تا خاص و عام در منفعت بود. »
ابوعلی سینا نیز چند اثراس را به دری نوشت. ابو علی محمد بلعمی که اثراش را بزبان دری نوشت گفت: « اسن کتاب به پارسی دری گردانیدم تا ملک و اتباع بتوانند خواندن و فهمیدن و به هر کسی که بخواهد معانی آنرا دانستن، مشکل ام را نیاورد. »
باز هم پیچاپیچ دهلیزهای ناشناخته های دوران گذشته را میگردیم تا سندی گرد آوریم که این « نقش مهم فرهنگ بومی » را روشنتر سازد و گفتارمان را تقویت بدارد. این بحث را در همین جا خاتمه داده و در آینده آنرا دنبال میکنیم.

(پایان)

مطلب مرتبط

سفرشش روزه من با فقرا کشورم

تشکر ویژه از Reinhard و P.Rudolf بخاطر همکاری شان  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *